میهمانی

خیالت چه عاشقانه مرا به میهمانی آغوشت دعوت می‌کند‎
و من چه ناشیانه درمیان روزمرگی‌ها تو را گم میکنم‎ و در پستویی از نباید ها عشقم را پنهان کرده ام.‎
غافل از این دل عاشق که به دستهایی سحرانگیز مبتلاست
و چه خوب که هیچ نیرویی نتوانسته این طلسم را باطل کند.